کوتاه و خواندنی از شهید بزرگوار ابوالفضل رنجبر
معرفی شهید ابوالفضل رنجبر به همراه وصیتنامه
شهید جاویدالاثر ابوالفضل رنجبر در سال 1341 در شهر زاویه واقع در شهرستان زرندیه دیده به جهان گشود، ابوالفضل همواره نسبت به خانواده، دوستان و آشنایان بسیار مهربان و رئوف بود.
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در تظاهرات ها و پخش اعلامیه های امام خمینی (ره) شرکت می کرد و بعد از انقلاب راهی جبهه های جنگ حق علیه باطل شد و سرانجام در 18 شهریور سال 64 در عملیات قادر در تپه های مهران به فیض شهادت نائل شد و پیکر مطهرش هرگز پیدا نشد.
شهید ابوالفضل رنجبر در آخرین مرخصی خود به تمام آشنایان و دوستان می گوید که این دیدار آخر ماست و شب قبل از برگشت به منطقه، در نیمه های شب مادر خود را بیدار می کند و با او وداع می کند و به او می گوید: « مادرم این بار با تمامی کوچه و خیابان زاویه خداحافظی کردم»
دوستان و همسنگران ابوالفضل می گویند قبل از عملیات او به سنگر فرماندهی مراجعه کرد و مقداری آب گرم خواست، وقتی از اون دلیل این خواسته اش را پرسیدند گفت: به من الهام شده است در این عملیات شهید می شوم می خواهم غسل شهادت کنم.
متن زیر بخشی از وصیت نامه این شهید والامقام است.
بسمه تعالی
بار دیگر محرم فرا میرسد و طلوع فجر آغاز میگردد و تاریخ حماسهها و شهادت و مظلومیتها را مینگرد و در برابر این چنین جوانانی پرشور و از جان گذشته و پرایمان و نستوه زانو میزند و اقرار میکند که در نیمههای هر شب از خواب برخاستن و آنگاه به آسمان پرستاره چشم انداختن و سر به سجده نمازشب سائیدن و گریه و التهاب و بیتابی در پیشگاه خداوند برای شهادت نمودن در کشاکش این دنیای مادی و حیوانی که بر جهان حکمفرماست قابل تکریم است. اعتقاد هر انسان به خصوص مسلمان ها به پیروزی نهایی و قطع دست ظالم و کفر از بلاد مسلمین از روحیات معنوی جوانان سرچشمه میگیرد.
جوانی که نیمههای شب شاهد مناجات آنها بودم آری اینها یاران هستند و به سوی شهادت میشتابند که گویا شب اول عروسی آنهاست و از هم سبقت میگیرند. تا اگر مسئله ایثار باشد اولین فردی باشند که بر دشمنان زبون هجوم برده و در دل تاریکی شب با نوری از ایمان سیلی از خون جاری سازند و ندای حسین (ع) را سر دهند که فرمود چقدر مشتاق وصل یاران و پاکبازانم.
ای ملت عزیز هر کدام در محیط کارتان کوشا باشید و جدی به کار خود ادامه دهید و کم کاری از خود نشان ندهید که دشمن زبون به دنبال ضعف شماست که بتواند به وسیله آن ضربهای به این انقلاب ما بزند.
از برادرانم و خواهرم تقاضا درام از نهادی جوشیده انقلاب اسلامی حمایت کنند و هیچگاه از یاد خدا غافل نباشند و به او توکل کنند از فرایض دینی چون نماز جمعه، دعای کمیل و انجمن های اسلامی استقبال کنند چون اینها ستون فقرات دشمن را خرد میکند.
سلام به پدر و مادر عزیزم امیدوارم که از دست من خشنود باشید و مرا حلال کنید.
اول از هر چیزی به پدرم، پدرجان نمیدانم از شما با چه لحنی پوزش بخواهم چون خیلی رنجت دادم ولی باید بدانی که تنها در زندگیم امیدم به شما بود و از شما میخواهم مرا ببخشی چون وظیفهای را که حق مسلم شما بود انجام ندادم از شما میخواهم که واجبات را هیچگاه فراموش نکنی و بیشتر به مجالس مذهبی بروی زیرا برای تقویت اسلام بسیار مفید است.
از مادرم نیز میخواهم که صبور باشد هر چند من فرزندی لایق و شایسته شما نبودم و رنج های بسیاری به شما دادم و تنها خواهشم از شما این است که همپای پدر به مجالس مذهبی بروید و شیرت را حلالم کنی که من مدیون شما هستم.
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
خداوند یار و یاورتان باد
ابوالفضل رنجبر